چند روزی هست که تصمیم گرفتم به اخبار سر نزنم. قید فیسبوک و اینستاگرام را هم زدم. توئیتر هم که خیلی وقت است خاک میخورد. و این مسئله برایم باورپذیر شده که میشود این روش تا تا مدتها ادامه داد. شاید اگر یک سال پیش چنین روزی را برایم تعریف میکردند بیبرو-برگرد ردش میکردم و میگفتم شوخی میکنی. اما دو واقعه بود که من را به این تصمیم رساند.
هفته گذشته، از طرف فیدیبو ایمیلی آمد که نسخه جدید مجله اندیشه پویا با تخفیف 50 درصدی عرضه شده. قبل از این تجربه خواندن دو نسخه از این مجله را داشتم و به نظرم مجله باکیفیتی بود. در کانال تلگرام حامد قدوسی هم خوانده بودم که او هم یک مطلب در مورد قیمتگذاری دلار در این مجله نوشته است. این شد که ترغیب شدم مجله را بخرم و در اوقات بیحوصلگی و بیکاری بخوانم.
وقتی که طرح روی جلد مجله را دیدم انگیزهام دوبرابر شد. طرح روی جلد اندیشه پویا همیشه عکس یک نفر است که مصاحبه اصلی مجله با او انجام شده. این دفعه عکس دکتر سریعالقلم بود و من هم دیگر درنگ نکردم. چند وقتی است که به نوشتهها و اندیشههای او علاقمند شدهام.
من اطلاعات چندانی از علوم روابط بینالملل و تئوریهای توسعه ندارم. اما به نظرم تحلیلهای او و پیشبینیهایش با واقعیت منطبق اند. رویکردی که او به روابط ایران و غرب دارد به خوبی رفتارهای آینده ایران و نتایج هر رفتار را پیشبینی میکند، و به نظرم همین نشان از کیفیت مدلسازی او از روابط بینالملل ایران دارد.
در مورد مسئله توسعه رویکردهای مختلفی در ایران دیدم. رویکرد سریعالقلم به توسعه، به نظر من، بیشتر از جنبه توسعه اقتصادی است و اعتقاد دارد پس از توسعه اقتصادی، توسعه سیاسی و اجتماعی و بعداً هم توسعه فرهنگی رخ میدهد. البته که افراد زیادی متنقد این رویکرد هستند و هر کدام عامل یا عوامل دیگری را به عنوان پیشنیاز توسعه برمیشمرند. اما از آنجایی که عمده دغدغه من از توسعه، همین توسعه اقتصادی است، به دیدگاه او بیشتر علاقه پیدا کردهام.
بگذریم.
یکی از نکتههایی که من از صحبتهای سریعالقلم برداشت کردم این بود که این نوسانات و التهابات در اقتصاد و اجتماع ایران ادامه خواهد داشت تا زمانی که رویکرد تیم سیاسی دولت به مسئله رابطه با غرب تغییر کند.
البته که او در مورد اصلاحات اقتصادی و راهکارهای کاهش این التهابات صحبت نکرده بود، و قطعاً حل و فصل مسائل ما با غرب به تنهایی راهکار مشکلات نیست، اما در صورتی که قصد توسعه اقتصادی با به دست آوردن سهم بازارهای جهانی در محصولات دیگری غیر از نفت و فرآوردههای آن را داشته باشیم، یکی از پیشنیازهاست.
وقتی که به تاریخ ایران هم نگاه میکنم، میبینم که صرف نظر از دولت و حکومت ایران در 70 سال گذشته، دو مسئله اصلی در توسعه اقتصادی ما از طریق توسعه صادراتی وجود داشته. یکی اختلال روابط با کشورهای دنیا و دیگری نداشتن مزیت رقابتی در تولید محصولات و ارایه خدمات ملی. عمده تلاشهای تولیدی هم که در کشور رخ داده، به دلیل وجود ظرفیتهای فراوان خالی داخل کشور و هجوم محصولات وارداتی به کشور، صرف جایگزینی واردات شده تا توسعه صادرات. برخی هم ذهنیت تاریخی شکلگرفته در ایران را هدف قرار میدهند و میگویند در کشوری که شهرها پراکنده و دور از هم شکل گرفته و مسیرهای کمهزینه و سریع، مثل رودخانهها، برای فروش محصولات مازاد به سایر شهرها وجود نداشته، مردم ایران را با صادرات بیگانه کرده.
من هنوز هم هر از گاهی نمونههایی از مخالفت مردم را با صادرات کالاهای ایرانی میبینم. عمده دلایل آنها هم حول این محورها میگردد: چرا محصول خوبی که مردم خودمان میتوانند استفاده کنند را به خارجی (یا به تحقیر، عرب) میفروشند؟ مگر مردم ما چه مشکلی دارند؟ یا: وقتی فلان محصول در کشور کم شده، چرا اجازه صادرات آن را میدهند؟ (برای پاسخ پرسش دوم به فایل صوتی مصاحبه محمدرضا شعبانعلی با ناصر واثقی گوش کنید.)
بعد از خواندن این مقاله هم، همان روز یکی از پستهای وبلاگ صدرا علیآبادی را خواندم. متنظر یک تلنگر بودم که صدرا زد. خواندن اخبار و گشت و گذار در شبکههای اجتماعی در بدترین حالت اعصاب ما را خرد میکنند و در بهترین حالت وقت ما را حرام.
این شد که تصمیم گرفتم برای کنترل اعصابم از اخبار فاصله بگیرم.
در اصل هم میدانم که الآن توان هیچ تغییری در کشور ندارم. نیازی به روضه خواندن در مورد مشکلات کشور نیست و تا یکی دو سال پیش محسن رنانی خیلی خوب همه روضه ها را خوانده و هنوز هم همانها برقرارند و اگر میخواهید بهتر باخبر شوید سری به وبسایتش بزنید و مطالبش را بخوانید.
راه حل مشکلات کشور سخت است. خیلی سخت. بخش عمدهای از سیاستهای کشور باید تغییر کنند. قانون مالیات، قانون کار، قانون بازنشستگی، قانون بیمه. سهم هر شغل از بازار کار باید تغییر کند، مثل کشاورزان، اساتید دانشگاه، دانشجویان و بازرگانان. نقشه پراکندگی جمعیت در کشور و خیلی موضوعات دیگر.
یکی از مشکلاتی که ذهن و نگاه من در حل مسئله توسعه کشور دارد، به رویکرد مهندسی و رفتار بهینهساز ذهنم برمیگردد. قطعاً حل همه مسائل کشور هم زمانبر است و در بسیاری موارد حتی گزینه بهینه دوم و سوم (Second and Third Best) هم سازگار با شرایط موجود نیست. این شده که ناامیدی من از اثرگذاری در آینده کمتر و کمتر شود.
بگذریم. برای جایگزینی اخبار و اینستا و فیسبوک چه کردم؟
فعلاً هیچچیز! کتاب قدرت عادت میگفت که برای حذف یک عادت، باید یک چرخه عادت جدید ایجاد کنید. الآن دقیقاً نمیدانم که چه چرخهای ایجاد کردم. اما مشغول یادگیری برنامه نویسی و Machine Learning و Computer Vision شدم و بقیه وقتها هم فوتبال میبینم. همین شده که وقت چندانی برای فکر به اینها نداشته باشم. سعی کردم که اخبار را هم با اخبار ورزشی جایگزین کنم. به نظرم کمضررتر هم است.
یکی از بهترین چیزهایی که در این مدت تجربه کردم این بوده که باید یک درگیری ذهنی جدید برای خودم درست کنم و این با حل مسائل computer vision حسابی جور شده. من هم که مدت زیادی است کد حرفهای نزدهام، حل این مسائل حسابی ذهنم را درگیر کرده. به قول آقای میهایلی، در نقطه flow قرار گرفتم: استفاده از مهارت سطح بالا و چالش سخت. برای بررسی بیشتر به کتاب flow و تدتاک ایشون مراجعه کنید.
پینوشت: این کتاب flow هم مدت طولانی است که در لیست خواندنم قرار گرفته و هر روز پایینتر میرود و کتابهای دیگری جای آن را میگیرند. هنوز مطمئن نیستم که کی فرصت خواندنش را پیدا میکنم.