امروز سریال شهرزاد تمام شد. با پایان مشخص و بدون حرفی که داشت، بعید می‌دونم که فصل چهارمی در کار باشه. تحولات در فصل 3 چنان سریع شده بود که باورم نمی‌شد این فصل ادامه همون فصل ملالت‌بار 2 باشه. اینجا می‌خوانم نظرم رو در مورد این سریال بنویسم.

به نظرم پرتکرارترین (most popular) بحثی که بعد از تماشای یک فیلم یا سریال در‌می‌گیره بحث بازیگر‌های سریاله و عمدتاً این بحث با بحث نقش‌هایی که داشتند و شخصیت اون نقش قاطی می‌شه. برای همین من سعی می‌کنم این دو مورد رو در ابتدای این نوشته بنویسم و تا حد ممکن جداگانه به هر کدوم نگاه کنم.

من چیزی از فیلم و سینما و بازیگری سر در نمیارم. خیلی از فیلم‌ها بوده که من خوشم اومده و فیلم‌باز‌های حرفه‌ای و نیمه‌حرفه‌ای مسخره‌ش کردند. برعکسش هم زیاد اتفاق افتاده. و از اون‌جایی که نظر من از گروه‌های مرجع در عمده موارد فاصله داشته، می‌تونم بگم که اگر برعکس نظر‌های من رو ملاک قرار بدین، احتمال درست‌بودنشون بیشتر می‌شه! فقط همین دو تا مثال رو داشته باشین: به نظر من فیلم آملی (Amelie) جزو فیلم‌های به غایت چرت تاریخ سینماس و فیلم رهایی از شائوشنگ اصلاً‌ حقش نیست که توی لیست 250 فیلم برتر IMDB قرار بگیره. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

پس با این اوصاف برسیم به نظرات غیر کارشناسی من

شهاب حسینی: بهترین بازیگر نقش اول هر سه فصل. بی برو برگرد. دقت کنید که نگفتم بهترین بازیگر نقش اول مرد. به طور کلی گفتم. شهاب حسینی کاری کرده بود که وقتی فحش می‌داد دوستش داشتیم، وقتی عصبانی بود می‌خواستیم مشکلش رو برطرف کنیم و وقتی ناراحت بود ما هم ناراحت می‌شدیم. وقتی هم که کار اشتباهی می‌کرد به جای این‌که دنبال تنبیه‌کردنش بیفتیم دوست داشتیم سر عقل بیاد و بازی رو ادامه بده و به آرزو‌هاش برسه. قطعاً یه مقداری ازا این احساس به خاطر داستان قصه بود، اما من احساس می‌کنم سهم شهاب حسینی کاملاً مشهود بود. من توی عمده صحنه‌هایی که رو در رو با یه بازیگر دیگه بازی می‌کرد احساس می‌کردم که یه کلاس بالاتر از طرف روبه‌روییشه. این مورد تقریباً فقط جلوی بزرگ‌آقا برام پیش نیومد. با این‌که ترانه علیدوستی رو به عنوان یه بازیگر خوب قبول دارم اما بازم به نظرم شهاب حسینی یه چیز دیگه‌س.

علی نصیریان: درسته که فصل دوم از لحاظ داستانی یه مقداری نقص داشت و ملال‌آور شده بود اما فکر می‌کنم یه مقداری از ماجرا هم به خاطر از دست رفتن علی نصیریان بود. رفتن علی نصیریان هم از این جهت ضربه زد که نویسنده یکی از عوامل تأثیرگذار داستان رو از دست داده بود و به راحتی نمی‌تونست خلاقیت به خرج بده و هم از این جهت که ابهت فیلم با از دست رفتن ابهت علی نصیریان افت کرده بود. 

ترانه علیدوستی: شاید به نظر اونایی که حرفه‌ای هستند این حرف من مسخره باشه ولی توی فصل سوم،‌ همین قسمت‌های آخر، فکر کنم 13، یه جایی هست که قباد از اتاقش میاد بیرون و شهرزاد که تازه تلفن رو قطع کرده داره میره بخوابه. قباد شهرزاد رو صدا میزنه و شهرزاد جا می‌خوره و می‌ترسه. به نظرم این ترسیدن ترانه‌ علیدوستی فوق‌العاده بود. خیلی باورپذیر جا خورد. یه بار دیگه توی فیلم فروشنده هم وقتی که نون تست میشه و از دستگاه می‌پره بیرون جا می‌خوره که اونم خیلی خوبه. از نظر من جا خوردن از چیزی که انتظارش رو داری خیلی سخته.

مصطفی زمانی: آخ مصطفی زمانی؛ وای مصطفی زمانی. به نظرم مصطفی زمانی بازیگر بدی نیست، اما خیلی بدشانسه. از دو جهت:

1. کنار بازیگر‌های خیلی بزرگ بازی می‌کنه و همین باعث می‌شه که سطح پایین‌ترش بیشتر به چشم بیاد، چون مثلاً با شهاب حسینی مقایسه می‌شه.

2. نقش بدی بهش می‌رسه/انتخاب می‌کنه. من از مصطفی زمانی یوسف پیامبر و شهرزاد رو خوب یادمه. یکی دو تا چیز دیگه ازش دیدم اما درست یادم نیست چکار کرده و چطور بازی کرده. اما توی این دو تا فیلم،‌ که شاید معروف‌ترین بازی‌هاش رو توی اینا کرده، نقش‌های به غایت دور از تصوری بهش رسیده. ما کی تا حالا پیامبر دیدیم؟ فقط تو تلویزیون! ما کی تا حالا یه شاعر مسلک آزادی‌خواه هوادار مصدق دیدیم؟ اگه توی جمع‌های روشن‌فکری عجیب‌غریب زندگی نکنیم میشه گفت بازم فقط تو تلویزیون! خب واضحه که این نقش یه کلیشه عجیب‌غریب پشتش داره و انتظار داریم که با آدم عادی متفاوت باشه. برای همین یه مقداری نچسب به نظر می‌رسه.

برای همین،‌ و شاید یه مقداری هم به خاطر دل‌رحمی من، دوست دارم بگم که مصطفی زمانی اون‌قدری هم که می‌گیم بد نیست. فقط بدشانسه؛ بدشانس.

پریناز ایزدیار: انقدر خوب بازی کرد که به موقع ازش متنفر بشیم، به موقع دوستش داشته باشیم و به موقع بهش ترحم کنیم.

می‌خوام یه جمله در مورد چند نفر دیگه هم بنویسم:

امیر جعفری: نمک فیلم.

رویا نو‌نهالی: تا حدی تونست جای علی نصیریان رو پر کنه. من خیلی از بازی‌ش خوشم اومد. از از دست رفتنش توی فصل 2 هم خیلی ناراحت شدم.

مهدی سلطانی سروستانی: یه مقداری حس می‌کنم یه جوری حرف می‌زنه. یه لاتی خاصی داره که دوست ندارم. اما می‌ترسم بیشتر ازش بد بگم حرفه‌ای‌ها بگن داری پرت و پلا می‌گی.

امیرحسین فتحی: شگفتی‌ساز سریال! فکر کنم براش کافی باشه.

اما توی پرانتز می‌خوام یه چیز دیگه‌ای بگم. نقش امیرحسین فتحی یه جوری بود که به ذهنم رسید موفقیت سریال‌ها یه سری فرمول داره. مثلاً یه شخصیتی مثل همین صابر باید باشه. من فیلم گلشیفته یا عاشقانه‌ها رو ندیدم اما فکر می‌کنم یه المان شبیه به صابر، نقش هومن سیدی توی عاشقانه‌هاست. این فرمول‌ها برای موفقیت موسیقی پاپ هم وجود داره و با همین فرمول‌ها بهنام بانی و حامد همایون و امثال اونا معروف می‌شن.

--------

پی‌نوشت: این مطلب رو بعد از اتمام سریال شهرزاد شروع کردم به نوشتن و بینش فاصله افتاد. الان که بهش رسیدم دیدم که دیگه حوصله ندارم ادامه‌ش بدم. اما حیفم اومد که نذارمش روی وبلاگ. بالاخره خودش یه به‌روزرسانیه دیگه. حالا هرچقدر هم که ضعیف باشه! :-)