پیشنوشت: این قسمت پایانی از سفرنامه کیشه. قسمت اول اون رو میتونید در این لینک و قسمت دوم رو هم اینجا بخونید.
غذای کیش
من معتقدم تا وقتی میشه غذای محلی یه منطقه رو خورد باید از غذاهای تکراری رستورانهای ایران--یعنی همون کباب و جوجه و خورشت--دوری جست. اما نکته اینجاست که ظاهراً خود محلیها هم خیلی اعتقادی به غذای خودشون ندارند. مثلاً من انتظار دارم منوی رستورانهای جنوب و شمال ایران پر از غذاهای مرتبط با ماهی باشه و یه جوجه کبابی هم ریز اون گوشه منو نوشته باشه.
عمده غذاهای مرتبط با ماهی در کیش این دو-سه تا بود: ماهی کبابی و ماهی سرخکرده و استیک ماهی؛ که توی اکثر رستورانها هم ماهی شیر سرو میشد. واکنش من در یک کلمه خلاصه میشه: ابله!
ما اینهمه راه اومدیم بعد ماهی شیر که توی همه شهرها پیدا میشه رو برامون کباب میکنید؟ خسته نباشی دلاور، خدا قوت پهلوان!
من دفعه اولی که کیش بودم، رفتم رستوران نهنگ سفید که جزو رستورانهای معروف جزیره هم به حساب میاومد یه قلیه ماهی خوردم که به نظرم افتضاح بود؛ آبکی و بیمزه. اما این دفعه به لطف معرفی یکی از دوستان یه رستوران قدیمی با غذای محلی پیدا کردیم و دو تا غذای خیلی خوشمزه ازش خوردم. رستوران عمو اکبر که تقریباً روبهروی پاساژ پانید قرار گرفته. میشه گفت بهترین قلیه ماهی عمرم رو اونجا خوردم. یه غذای دیگه هم به اسم معجون ماهی داشت که چند مدل ماهی رو با همه قاطی کرده بود و کمی هم گوجه و ادویه داشت و به نظرم خوشمزه بود. دوستان ماهی کبابیش رو هم امتحان کردند که سربلند بیرون اومد.
معجون ماهی عمو اکبر
رستوران عمو اکبر محیط بیش از حد سادهای داشت؛ به حدی که وقتی اون رو میدیدی انتظار یه رستوران قدیمی با غذاهای نسبتاً کثیف و طعم معمولی رو داشتی. از این میزهای مستطیلی با قاب فرفروژه که روش یه کُپه سفره یکبارمصرف پهن کردند. دیوار بدون تزئین با یه تلویزیون که همیشه اخبار شبکه 6 رو پخش میکنه. یه پیرمردی هم پشت دخل دم در نشسته. کاملاً تیپیکاله، نه؟
از هر چه بگذریم سخت دوست خوشتر است. حذف فستفود از وعدههای غذایی سفر غیر ممکنه. من توی کیش دو جا فست فود خوردم. بار اولی که رفته بودم کیش، توی هتل پارسیان یه فستفودی بود که پیتزای خوشمزهای داشت و عموم معرفی کرده بود و در تقابل کامل با نهنگ سفید که باز هم پیشنهاد عموم بود قرار میگرفت. اما این دفعه افقهای روشنی در برابر خودم دیدم: آقایان، خانمها، جایزه بهترین فستفود جزیره تعلق میگیرد به فستفود هشتگ.
ما اونجا سه مدل پیتزا و دو مدل سیبزمینی امتحان کردیم که همه خوب بودند. اما انتخاب من این بود: پیتزا نیویورک و سیبزمینی سوپریم هشتگ که عکسشون رو این پایین تماشا میکنید. محیط فستفود هشتگ بر خلاف عمو اکبر کاملاً طراحی شده بود و خبر از یه آرشیتکت جوون، عاشق غرب و کاردرست میداد. من چند سال پیش که رفته بودیم کیش یادمه که داشتند اونجا رو میساختند و پشتش یکی دو تا فستفود دیگه راه افتاده بود اما هشتگ هنوز باز نشده بود. دکوراسیون هشتگ رو میشه با یه کلمه توصیف کرد: غربی. یه محیط داخلی با دیوارهای تیره، میزهای چوبی و شیشهای، نیمکتهای چوبی و صندلیهای پستمدرن؛ در کنار یه محیط باز توی هوای آزاد. خلاقیتی که بیش از همه جلب توجه میکرد فولکس قورباغهای بود که از پشتِ صندلیِ جلو نصف شده بود و نصفش توی محیط باز قرار گرفته بود و نصف دیگهش به دیوار محیط داخلی نصب شده بود. عملاً یه تابلوی سه بعدی نوستالژیک. یه نیمچه اجرای زندهای هم اونجا برقرار بود با یه آقایی که بیاعتنا به همه و همه بیاعتنا به اون آواز میخوند و همزمان گیتار میزد. توجه همه وقتی بهش جلب شد که بوی عیدی رو شروع کرد و البته به 20 ثانیه نکشید که همه رفتند توی لاک میزشون.
سیبزمینی سوپریم هشتگ
کنار این دو تا رستوران من توی رستوران «توتیفروتی» هم ماهی خوردم. اونجا هم به جز گزینه «ماهی روز» که یه ماهی متفاوته از معضل ماهی شیر رنج میبره. البته ماهی روزش که کبابی هم هست متفاوت و خوشمزه هست و ارزش امتحان کردن رو داره. ماهی که ما خوردیم اسمش سیبا بود که راضی بودم. غیر از اینها ما به فودلند هم سر زدیم که غذای خوب اما نه چندان خاطرانگیزی داشت.
آخر کار لازمه به یک مورد اشاره کنم که صرفاً به غذا مربوط نمیشه و اون شاندیز صفدریه. به طور خلاصه میشه گفت شاندیز صفدری به قیمتش نمیارزه. شیشلیک اونها اصلاً به پای شیشلیکهای مشهد نمیرسه و برنامه موسیقی زنده اونها که 3 ساعت طول میکشه بدک نیست.
به همه این چیزهایی که گفتم قیمت گرون کیش رو اضافه کنید. یعنی حتی به نظرم غذاهایی با کیفیت عمو اکبر و هشتگ رو میشه توی تهران و اصفهان با قیمت ارزونتر پیدا کرد. از مشکلات دیگه رستورانهای کیش، تنوع کم رستورانهاشون و همینطور نبود یه سری مرجع اینترنتی درست و حسابی برای معرفی اونهاست. تصور من اینه که به خاطر این که خیلی زیاد و متنوع نیستند نیازی به معرفیهای بلندبالا از اونها در اینترنت هم نبوده.
پیشنهادهای بیشرمانه
با کمال افتخار: استریتفود
قبل از هر چیز باید اعلام کنم که اعتبار پیشنهاد Street Food به داداشم میرسه. به نظرم یکی از ایدههای جذاب، درستکردن یک منطقه کنار ساحل برای استریتفوده که غذاهای با قیمت ارزونتر و محلی رو ارایه بدن. استریتفود کنار ساحل ایده خیلی وسوسه برانگیزتری نسبت به ایده مسخره و گرونقیمت فودکورته. تصور کنید یه خیابون 200 متری با 2 لاین لب ساحل که انواع غذاهای جنوبی، شمالی، تایلندی، لبنانی، مکزیکی، ایتالیایی و محلی ایرانی میفروشه و دود اجاقها و منقلها (همونی که جدیداً باکلاسها بهش میگن باربکیو!) از 300 متری معلومه و لب ساحل هر 5 متر یک بار یه آلاچیق، با یه میز وسط اون، برای صرف غذا وجود داره. غذاها جلوی چشم شما آماده و سرخ/کباب/پخته میشن و دهنتون رو آب میاندازند. چرا باید دیگه سراغ رستوران و فودکورت رفت. How hard can it be؟
از دید من هنوز استریتفود مهمترین و فوریترین پیشنهادی هست که باید عملی بشه. تصور میکنم هر جای ایران که استریتفود به صورت جدی ظهور کنه، به سرعت به بقیه شهرهای گردشگری ایران راه پیدا میکنه. برای استریتفود شهرهای شمالی، تهران، اصفهان، شیراز، مناطق کردنشین مثل کرمانشاه و ایلام، و شهرهای جنوبی اولویت بالایی دارند.
مسیر ویژه دوچرخه در سطح شهر
قبلاً پیشنهاد مسیر ویژه دوچرخه در شهر و کرایه ارزونقیمت دوچرخه رو هم مطرح کرده بودم. این پیشنهاد از قبل از سفر به کیش به ذهنم رسیده بود. زمانی که مشغول انتخاب هتل بودیم یه هتل 3 ستاره ارزونتر از جامجم وجود داشت به اسم میرمهنا. مشکلش محل قرارگیری اون بود که توی محله بومیان کیش قرار داشت و از منطقه تجاری دور بود. اون موقع میگفتم که مشکلی نیست و اگه اونجا دوچرخه کرایه بدن میشه راحت به جاهای مختلف کیش رفت و کیف کرد.
هر چند که بعد از دوچرخهسواری فهمیدم که فاصله بین هتل میرمهنا با منطقه تجاری بیشتر از اونی هست که بشه تصور کرد، اما هنوز هم معتقدم داشتن دوچرخه و گشتن توی منطقه تجاری با دوچرخه برای بخش عمدهای از سگمنت جوونهای مجرد و زوجهای جوون جذابتر از سوار تاکسی شدن هست.
پرانتز: من خیلی به دوچرخه علاقه دارم و همین باعث شده که تمایل زیادی به مطرحکردن بحث دوچرخه توی حملونقل عمومی داشته باشم.
کاهش قیمت
یکی از همسفرهای دوستداشتنیمون قبل از سفر به شوخی و جدی میگفت که اگه دو تا همسفر دیگهمون مشکل سربازی نداشتند، به جای کیش میرفتیم استانبول. دلیلش هم این بود که به جای 550 هزار تومن پول بلیت و هتل و گشت و گذار در جایی که قبلاً هم تجربهش رو داشتیم، 850 هزار تومن میدیم و میریم یه جای جدید با هتل مجللتر، باکیفیتتر که هزینه همه وعدههای غذاییمون هم حساب شده (هتل all یا U-all). البته قیمتش یه مقداری خوشبینانه هست اما شما به بزرگی خودتون ببخشید. اگر میانگین قیمت نهار/شام در کیش رو 35 هزار تومن در نظر بگیریم و برای 4 روز برنامه بریزیم، 280 هزار تومن هزینه ناهار/شام میشه و اگر با هزینه بلیت و هتل جمع کنیم میشه 830 هزار تومن! جلّ الخالق! پس پر واضحه که کیش جای گرونیه. در مورد علت این مسئله یه ماجرایی هست که کاملاً با نظر من سازگار نیست اما مطرحکردنش خالی از لطف هم نیست.
...
- راننده تاکسی: تا حالا کیش چطور بوده براتون؟
- من: خوش گذشته اما خیلی جای گرونیه.
- به خاطر مالکهاست. اجارهها رو خیلی گرون میکنن، پس برای اینکه دخل و خرج فروشندهها جور در بیاد باید به مشتری گرون بفروشند ... مثلاً همین تاکسی؛ به ازای هر روز اجارهش من 50 هزار تومن پول میدم.
- این بدون هزینه بنزینه دیگه؟
- آره. بنزین با خودمونه. روزی 50 تومن برای این ماشین خیلیه. وگرنه من به جای مثلاً 8 تومن کرایه تاکسی میتونستم از شما 6 یا 5 تومن بگیرم.
...
توی کیش یه تعدادی برج توی مجموعه شهر آفتاب هست که بعضی قدیمی هستند و بعضی جدید. از یکی از رانندههای تاکسی که پرسیدم گفت متری بین 7 تا 10 میلیون تومن قیمت هر واحد از اونهاست که به نظرم تخیلی و نجومیه. این معادل قیمت محلههای خیلی خوب اصفهانه.
یک مشاهده بیربط: برجهای جدید شهر آفتاب نیمهکاره ول شده بودند و راننده تاکسی میگفت مدت طولانیه که دیگه کار نمیکنند. جا داره محمدرضا شعبانعلی یک رادیو مذاکره دیگه با آقای واثقی پر کنه. (لینک مصاحبه رادیو مذاکره)
متنوعتر کردن تفریحها، مخصوصاً آبی
تفریحهای کیش به طور عمده شامل فلایبورد، شاتل، پاراسل، موز (بنانا)، جایروکوپتر (یه چیزی تو مایههای هلیکوپتر)، غواصی، کارتینگ، پلاژ (دریا)، سافاری ساختگی، جُنگهای مسخره (که بهترش توی اینترنت پیدا میشه)، و بازدید از اماکن تاریخی میشد.
اگه یه تعدادی از این تفریحها که در شهرهای خودمون هم پیدا میشه رو بذاریم کنار متوجه میشیم که تفریحهای متفاوت و آبی خیلی کمی وجود داره. انتظار من این بود که پاراگراف بالا حدود 10 خط میشد که نشد. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
هتل برای سگمنت مجردها
به نظرم هتلهای موجود در کیش برای دو تا سگمنت دیگه طراحی شدند (زوجهای جوون و خانوادهها). اما سفرهای مجردها که تقریباً در ایران با دانشجوها همپوشانی زیادی دارن، کمی متفاوته. این جور آدمها، مثل سفر ما، دنبال اتاقهایی با ظرفیت بالاتر از 2 تخت و کمهزینه بودن هتل هستند. برای حل این مسئله میشه اتاقهای 4 و 5 تخته رو بیشتر کرد، یه اتاق ساده و تمیز ارایه داد و امکانات هتل رو به طور کامل به آپشن تغییر داد تا بشه با عدم انتخاب اونها در هزینهها صرفهجویی کرد. مثلاً حذف حوله، صابون و شامپو، صبحانه، تمیزکردن اتاق در طول اقامت میتونه هزینهها رو کاهش بده. قائدتاً اگر پذیرش رو هم حذف کنیم به مدل سادهشدهای از اجاره یه واحد میرسیم.