زمانه عوض شده. این را من که هنوز ربع قرن هم زندگی نکرده ام می فهمم. اما اگر تدریجی به تغییر نگاه کنم چندان تغییری احساس نمی کنم. در واقع وقتی که آقای احمدی نژاد رفت و آقای روحانی آمد هم تغییر دفعتی در سیاست گذاری ها احساس نکردم. اما الآن که به 5 سال گذشته نگاه می کنم می بینم که بیشتر حوزه ها تغییرات زیادی کرده و یک سری از کارها هم احتمالاً از زمان شاه هم زمین مانده!

بیشتر از سه سال است که آخر هفته ها برای خودم یک صفحه گزارش هفتگی می نویسم. مدتی بود که به سرم زده بود که علاوه بر آن چیزی که در طول هفته انجام داده ام کمی هم به اتفاقات پر سر و صدا یا مهمی که در هفته گذشته اشاره ای بکنم. یکی دو هفته ای هم هست که کتاب «ایران بین دو انقلاب» را شروع کردم. (خودتان بخوانیدش بهتر است اما برای این که «گوشی دستتون بیاد» عرض می کنم که محتوای کتاب یک بررسی عمیق از شرایط ایران قبل از انقلاب مشروطه تا انقلاب 57 موسوم به انقلاب اسلامی است.) بعضی از مراجع کتاب، بیوگرافی ها یا سفرنامه هاست و از آنها شرایط ایران استنباط شده. اسم کتاب «شرح زندگانی من» نوشته عبدالله مستوفی را که دیدم به این نتیجه رسیدم که من هم دیدگاه خودم را از آنچه در اطرافم می گذرد بنویسم.

درست است که الآن نوشته های سطح بالاتر و تاریخ نگاری پیشرفته تری مرسوم شده اما فعلاً نوشتن چنین چیزی برای خودم حس خوبی دارد.

راستش را بخواهید من هنوز کتاب «شرح زندگانی من» را نخوانده ام. عبدالله مستوفی را هم چندان نمی شناسم. عکس های زیر را هم برای این که چیزی در ذهنم جا شود گذاشته ام. اما خب چه کنم که احساس کردم اسم کتابش حسابی الهام بخش است و آن را در عنوان وبلاگ گذاشتم.

 

sharhzendeganiman