پیش‌نوشت: این متن قسمت دوم سفرنامه کیشه. قسمت اول اون رو می‌تونید در این لینک و قسمت سوم رو هم اینجا مطالعه کنید.

کیش دقیقاً چه‌جور جاییه؟

درسته که کیش یه جزیره‌س اما مفهوم سر گردنه رو به خوبی به مَنَصه ظهور رسونده. در واقع با این همه سال که از توسعه کیش می‌گذره (حتی من ویلای شاه رو هم اونجا دیدم که نشون می‌ده از اون زمان هم به کیش توجهکی می‌شده)، اما هنوز چندان رقابتی توی کیش وجود نداره و همین نبود رقابت باعث شده که قیمت‌ها به شدت بالا برن. علاوه بر این کسی که میاد کیش معلومه که برای تفریح میاد نه زیارت! بنابراین از قبل (یا به قول غربی‌ها آلْرِدی!) معلومه که قراره پول خرج کنه. برای همین مثلاً‌ بلیت یه برنامه جنگ شادی مسخره 70 هزار تومنه! که به قول یکی از بچه‌ها می‌شه کلیپ‌های بهترش رو توی اینترنت و البته مفت تماشا کرد.

قیمت تفریح‌ها هم به شدت گرونه. مثلاً به نظر من باحال‌ترین تفریحی که ما نرفتیم فلای‌بورد بود (این لینک). که قیمتش 150 هزار تومن می‌شد و وقتی ما یک نفر رو دیدیم که سوار فلای‌بورد شده و بعد از هر 2 ثانیه با مغز به قعر دریا سقوط می‌کنه از خیرش گذشتیم. البته به توصیه داداشم که دفعه قبلی رفته بود غواصی، ما هم رفتیم غواصی. این بهترین تفریحی بود که رفتیم. ماهی‌ها در فاصله 1 میلی‌متری شما حرکت می‌کنند. ذره‌ای هم سختی و اذیت نداره و نیازی به بلد‌بودن شنا هم نیست. ما ماهی ملوان و طوطی‌ماهی و یه چندتایی که اسمشون رو نمی‌دونم دیدیم. دوستان هم مفتخر به زیارت یک جفت ماهی مرکب شدند.

من تا حالا دو بار کیش رفتم و هر دو بار فهمیدم که جای گرونیه. اما تصویری که قبل از رفتن به کیش در ذهنم ساخته شده بود یه جایی بود که می‌شد هر چیزی که بخوای بخری و معمولاً ارزون‌تر از شهر خودت. اما در واقع چندان این‌طور نیست. حداقل الآن. پاساژ‌های کیش به دو دسته تقسیم می‌شن: بنجل فروشی و مارک‌/برند فروشی. توی بنجل فروشی‌ها تا حدی با تنوع بیشتری نسبت به بنجل‌فروشی‌های شهر‌هامون جنس هست و اگه خیلی حوصله داشته باشی میشه قیمت ارزون‌تر پیدا کرد که البته به‌نظر من به هزینه فرصتش نمی‌ارزه برای 2 هزار تومن یک ساعت وقت تلف کنی. پس از این لحاظ به نظر من کیش مزیت رقابتی بالایی نداره.

یکی دیگه از مزیت رقابتی‌های کیش که قبلاً‌ هرکی رفته بود روش مانور می‌داد مارک/برند فروشی‌ها بودند که جنس‌های اصل و باکیفیت با قیمت ارزون‌تر داشتند. در واقع اون موقع که تازه کیش خودش برند شده بود انقدر برندبازی مد نبود یا اصلاً کسی برند نمی‌شناخت. جنس چینی هم به این معنا در بازار وجود نداشت. در واقع قدرت انتخابی توی بازار وجود نداشت. یه چند مدل جنس بود که توی همه مغازه‌های شهر بود و فرقی نداشت که از کجا خرید می‌کنی. اما کیش دروازه تازه‌ای به روی مردم گشوده بود و جنس‌هایی داشت که بقیه رنگش رو هم ندیده بودند. اما... اما الآن اون ممه رو لولو برده. برند‌فروشی‌های مال‌های بزرگِ شهر‌های بزرگ حتی از کیش هم بهتر و مطمئن‌تر هستند و دیجی‌کالا [قربونش برم!] از اونا هم معتبر‌تر. چنان هم جنس تقلبی (یا همون فِیک) بازار رو پر کرده که به هیشکی نمی‌شه اعتماد کرد. اعتمادی که قبلاً به فروشگاه‌های کیش وجود داشت. الآن فروشگاه‌های کیش توی قیمت جنس‌های مارک/برند هم چندان مزیت رقابتی ندارند.

من هنوز هم وقتی کیش می‌رم تنها چیزی که توجهم رو جلب می‌کنه شکلاته. شاید بشه مزیت رقابتی! (البته نه با این غلظت) کیش رو توی شکلات و مشتقات قهوه دونست. البته نه اونقدری که بلیت کیش بخری که چندرغاز توی خرید شکلات که یه چیز لوکس توی سبد خرید حساب می‌شه سود کنی.

اگه منتظر مبحث جذاب غذا هستین باید بگم که یه بخش جداگانه براش تدارک دیدم که در ادامه توی بخش سوم میرم سر وقتش. اما فعلاً یه نکته دیگه مونده که می‌خوام توی این بخش بهش نگاه کنم. کیش یه بخش تجاری داره که همه اون رو می‌شناسند. تقریباً‌ میشه شمال شرقی کیش. محدوده‌ای که عمده پاساژها و هتل‌ها و اسکله تفریحی رو شامل می‌شه. دفعه اولی که من رفتم فقط برای دیدن کشتی یونانی از اون منطقه خارج شدم و بعد هم برگشتم همون جایی که بودم. اما این دفعه برای نهار رفته بودیم فودلند و بعدش هم تلاش مذبوحانه‌ای برای رسیدن به کشتی یونانی با دوچرخه داشتیم که قابل تقدیر بود. اون منطقه میشه منطقه مسکونی کیش. اما نه از اون مسکونی‌ها که به نظر می‌رسه. منطقه مردم محلی کیش یه جای دیگه‌س. اونجا منطقه ویلا‌سازی و برج‌سازی کیش بود. ساحل جذاب،‌ آرام، روشن، خلوت و کم‌عمقی داشت. خلاصه بگم هواش دو نفره بود. پیست دوچرخه‌سواری هم از کنارش می‌گذشت که اونو دل‌نواز کرده بود. گشتن توی این منطقه نشون می‌داد که کیش رو می‌شه گسترشش داد و از دریا و طبیعتش بیشتر استفاده کرد.

کیش یه شهر گردشگریه و تقریباً هیچ صنعت دیگه‌ای نداره، تا جایی که میوه و سبزیجاتش هم از خارج از کیش وارد میشه و همین باعث ایجاد اختلاف فاحش توی قیمت میوه شده (بنابراین توصیه می‌کنم که سه-چهار روزی قید میوه رو بزنید و به جاش از شکلات لذت ببرید).

همین بنای گردشگری باعث شده که رفتار متفاوتی نسبت به سایر نقاط ایران اون‌جا شکل بگیره. بارزترین توضیحی که در این مورد میشه داد مشاهده‌ایه که یکی از دوستان بیان کرد:

انگار دهه فاطمیه به کیش نرسیده!*

البته غلظت دهه فاطمیه از وقتی من بچه بودم تا حالا به مرور کم شده و توی شهر‌ها هم چندان مشهود نیست. مخصوصاً الآن که زیر سایه 22 بهمن هم گم شده.

توی کیش تا حد ممکن از رفتارهای «گردشگر گریز» جلوگیری شده. سوال اصلی این‌جاست که چرا بقیه ایران این‌طور نیست. از پاسخ می‌مانم!

بخش عمده شغل‌های ساکنان کیش به نظرم این‌هاست: کارمندان هتل، کارمندان اماکن تفریحی و مربیان تفریح‌ها، کارمندان غذاخوری‌ها، فعالان جنگ‌های شادی، قایق‌ران‌ها و تاکسی‌ران‌ها، ویزیتور‌های فروشنده بلیت امکانات تفریحی-گردشگری، اجاره‌دهندگان خودرو، اندک خدمه فرودگاه، کارمندان بانک و فروشندگان پاساژ‌ها. و البته برخی از اون‌هایی که به چشم نمیان اما هستند: کارمندان اداره‌های برق و گاز و آب و تلفن، نیروهای شهرداری، پلیس، و مأموران محیط زیست.

خیابون‌ها و جاده‌ها به عنوان یکی از اصلی‌ترین زیرساخت‌های شهری خیلی خوب طراحی شدند. تمیز و خلوت و باز هستند و راننده‌های محلی هم تا حد ممکن به عابران توجه می‌کنند و البته رانندگانی که ماشین کرایه کردند بی‌مهابا می‌رونند. تاکسی‌ها با آرامش حرکت می‌کنند و راننده‌هاشون بد‌اخلاق نیستند. از خدمه رستوران‌ها و اماکن تفریحی هم برخورد ناشایستی ندیدم. تمیزی شهر کاملاً‌ مشهوده و نه انداختن آشغالی توجه من رو جلب کرد و نه حضور نیروی‌های تنظیفی-خدماتی. الله اکبر! مگه داریم؟ مگه می‌شه؟

یکی دیگه از زیرساخت‌های هر شهری، مخصوصاً گردشگری فرودگاه اونجاست. فرودگاه کیش کوچیکه اما فکر می‌کنم متناسب با ظرفیتش ساخته شده. فرودگاه تمیزیه و خدا رو شکر هتل‌ها یادگرفتند که استقبال فرودگاهی داشته باشند و مهمون‌هاشون رو رایگان از فرودگاه به هتل ببرند. البته در وجود برعکسش شک هست. wink

به نظر من یکی از نکته‌هایی که توی کیش ازش غفلت شده و می‌تونست اون‌جا رو برای سگمنت جوون‌های مجرد و زوج‌های جوون جذاب‌تر کنه اضافه‌کردن مسیر ویژه دوچرخه بود. شاید حتی الآن هم بشه به خیابون‌های پهن کیش مسیر دوچرخه اضافه کرد و دوچرخه کرایه داد. از نظر من دوچرخه ابزار جذابیه که به شدت بهش بی‌مهری شده و جا داره از دلش در بیاریم!

ساختمون‌های کیش هم معماری خاص خودشون رو دارند. توی بخش ویلا‌های مسکونی کیش که اشاره کردم، یه سری ویلای خیلی خوشگل بود که من رو به یاد خونه‌های هابیت‌ها مینداخت؛ گرد و قِمبِل، شبیه به لاکِ لاک‌پشت. ساختار هتل‌های قدیمی هم یک C دو طبقه هست که وسط اون یه آبنما کوچیک و حیاط قرار داره. البته هتل‌های جدید بسته به این‌که چقدر باسلیقه بودن یه برجی تحویل دادن که بعضی‌ها خوشگل شدند و بعضی‌ها هم بدک نیستند.

کیا کیش بودن؟

کیش جای تفریحه بنابراین سه دسته شاخص رو می‌شه چشم‌بسته حدس زد که کاملاً با واقعیت منطبقه و به یاد علی آقای پروین 110% از کیشوندان!** رو شامل میشه: جوونای مجرد، زوج‌های جوون، و خانواده‌ها. هر چند که تور کیش نسبتاً ارزون شده و میشه با حدود 450 هزار تومن برای هر نفر 2 شب و 3 روز (در واقع 2 شب و 1 روز) رو رفت کیش، اما ظاهر آدم‌های اونجا این‌طور نشون می‌داد که مشکل مالی چندانی نداشتند و دستشون کمی بیشتر به دهنشون می‌رسید. ظاهر آدم‌های اونجا هم به یه جمعیت اکثراً سکولار شبیه بود. نسبت خانم‌های چادری کیش به کل خانم‌ها، که بارزترین شاخص اندازه‌گیری حد اعلای متشرّع‌بودنه، به نظرم شبیه به خیابون‌های وسط شهر به بالای تهران بود. البته باید یه مشاهده‌ای رو به این نسبت اضافه کنم:

من توی دوران دانشجویی از مسئولای گروه نجوم بودم و زیاد ملت رو اردو بردم. مشاهدات میدانی من نشون داده که اکثریت دخترای چادری دانشگاه توی اردو چادرشون رو برمی‌داشتند و با مانتو و روسری توی اردو شرکت می‌کردند.

از اونجایی که من دختر نیستم این مسئله رو نمی‌فهمم و از اون‌جایی که خواهری ندارم ماهیت این مسئله رو درک نکردم و کسی به درکم نرسوند! قضاوتی هم در موردش ندارم و صرفاً خواستم که آمار بالا رو تعدیل کنم.

 

همه آدمای حاضر در کیش به کنار، یه مورد تکی اما جالب توجه هم نظرم رو جلب کرد. یه خانواده عراقی! من خانواده‌های عراقی زیادی رو توی مشهد دیده بودم که برای زیارت میان (شاید بعداً یه سفرنامه کوچیکی هم از سفر مشهد که قبل از کیش رفتم بنویسم)،‌ اما نه انتظار دیدن یه خانواده عراقی توی کیش رو داشتم و نه با عقل جور در میومد. به نظر من حتی همین یک مورد هم منطقی نیست. وقتی نقاط تفریحی بهتری نسبت به کیش هست که زبان عربی هم دارند چرا کیش آخه؟ اون‌ها با همین هزینه می‌تونستند به ترکیه یا شاید دوبی و سفر قطر کنند!، [گلوم رو صاف می‌کنم] ببخشید به دوبی و قطر سفر کنند، توی هتل‌های باکیفیت‌تری اقامت داشته باشند و با امکانات تفریحی جذاب‌تری سرگرم بشند اما خب متحیرم چه نامم شه مُلک لافتی را! [این جمله آخر رو فقط همسفرها متوجه می‌شوند،‌خیلی جدی نگیرید]


*دورانی که ما کیش بودیم توی دهه فاطمیه بود.

**کیشوند اصطلاحیه که ما اونجا دیدیم و به کسانی که در کیش حضور دارند اطلاق میشه.