مدت ها بود که فکر می کردم که منشأ عمده تحولات، اگر نگویم همه، تهران است. یک جرقه اولیه و ایده هم که در ذهن ایجاد می شود، به طور ناخودآگاه کلیه اتفاقات را بر همان مبنا تحلیل می کند تا ایده اش تقویت و اثبات شود. به قول خارجی ها ایده اش را verify کند. من هم که به وقایع اطرافم و آنچه که در گذشته اتفاق افتاده بود نگاه می کردم به نظرم می رسید که منشأ همه تحولات تهران است و اگر خواستار اثرگذاری در ایران هستی باید در تهران باشی. البته هنوز هم فکر می کنم که بودن در تهران و شروع از تهران احتمال موفقیت را افزایش می دهد.
حالا من که حوصله نداشتم آمار دقیق مهاجرت رو پیدا کنم اما شواهد و ظواهر و اظهارات مسئولین توی تلویزیون و مطبوعات نشون میدهد که مهاجرت از سایر شهرها و روستاها به سمت تهران مدتهاست که وجود دارد. مشاهده ساده من هم از اطرافیانم در دانشگاه نشان داده که عمده افرادی که از بقیه شهرها و روستاها به تهران آمدند برنگشتند و به یکی از دو حالت ماندن در تهران یا مهاجرت از ایران دچار شدند. (استفاده از واژه «دچار شدند» به جای «انتخاب کردند» هم یک چیزی پشتش هست که شاید بعداً مفصل بحث کردم)
یکی از مهمترین پایگاههای رأی و اثرگذارترین بخشهای حرکتهای سیاسی-اجتماعی هم تهران بوده است. برای مثال میشود رویداد کوی دانشگاه بعد از انقلاب 57 و رویداد 16 آذر 32 قبل از انقلاب را یادآور شد.
روند گسترش کسبوکارهای الکترونیک و نوین هم در دهه 90 خورشیدی نشان داده که اگر یک سبک از کسبوکار در تهران موفق شود احتمال موفقیتش در شهرهای دیگر وجود دارد ولی شروع از شهرهای دیگه چندان موفق نبوده. برای مثال یکی از دوستان، از مدیرعامل جرینگ نقل میکرد که آنها بر مبنای تحلیلهایی که با مشاوران خارجی داشتند اول از سایر شهرها شروع کرده بودند و بعداً به این نتیجه رسیده بودند که شروع از جایی غیر از تهران به شکست منتهی میشود و به تهران برگشتند. مثالهای اصلی کسبوکار الکترونیک فعلی، یعنی دیجیکالا، اسنپ، اسنپفود، نتبرگ و ... هم مؤید همین مسئله هستند.
اما چه چیزی من را به این سمت برد که امکان موفقیت در اثرگذاری در جامعه، در هر سطحی چه کسبوکار و چه نگرشی و چه سیاسی، با شروع از سایر شهرها هم وجود داره؟ در واقع یه جرقه بود که افکار گذشتهام رو حول این محور جمع کرد.
توی کتاب «ایران بین دو انقلاب» اواخر فصل «انقلاب مشروطه» توضیح داده شده که بعد از به توپ بستهشدن مجلس، قیام مردم از سایر ایالات شروع شد و شهرهای تبریز و بعد از آن اصفهان در رأس حرکت قرار داشتند. آنها عوامل سلطنتطلب او در شهر برکنار کردند، کنترل شهر را به دست گرفتند و به سمت تهران حرکت کردند. در تهران طرفداران مشروطه دروازههای شهر را به روی آنها باز کردند و شاه مجبور شد که مجدد مشروطه را بپذیرد. در ازای این کار، قوانین انتخاب به عنوان نماینده دموکراتیکتر شد، یعنی شرط سرمایه اولیه افراد برای نماینده شدن کمتر شد و سهم سایر ایالات نسبت به تهران بیشتر شد. این ماجرا یک نمونه بود که نشان میداد امکان تأثیرگذاری در کشور از خارج از مرکز هم وجود دارد.
خوب ممکن هست این سؤال پیش بیاید که این ماجرا برای سال 1287 هست یعنی حدود 110 سال پیش. حالا که ماجرا این طور نیست و قدرت متمرکزتر هم شده. در واقع من هم چندان این نکته را رد نمیکنم اما برای نمونه میشود به اعتراضات سراسری دی 1396 (همین یک ماه پیش) اشاره کرد. این اعتراضات از تهران شروع نشد و با تهران هم تمام نشد. شهرهای دیگری تصمیم به شروع گرفتند و به واسطه افزایش سرعت اطلاعرسانی بر بستر اینترنت به سرعت به سایر شهرها گسترش پیدا کرد. در ماجرای انقلاب مشروطه هم به وسیله تلگراف اخبار قیام سایر شهرها گسترش پیدا میکرد که در آن دوران یک ابزار اطلاعرسانی جدید و نوظهور بود.
من یک نمونه دیگه هم از خیزش مردمی در سال گذشته سراغ دارم. شاید جناب آقای دکتر محسن رنانی رو بشناسید. ایشان استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان هستند. پارسال بود که نرگس کلباسی در هند دستگیر شده بود و به مدد تلاش محسن رنانی و درخواست او از مردم برای ارایه درخواست به دولت هند به منظور برگزاری دادگاه عادلانه بود که آن ماجرا ختم به خیر شد. حتی دکتر ظریف، وزیر امور خارجه، هم پیگیری ماجرا شدند و تسهیلات کنسولی زیادی انجام دادند.
در مجموع احساس میکنم که سرعت اطلاعرسانی در عصر حاضر باعث شده قدرت توزیع بیشتری پیدا کند و احتمالاً این روند ادامه پیدا خواهد کرد. به نظرم میرسد که موارد زیر میتوانند سرعت این روند را افزایش دهند و قدرت یک محل را بیشتر کنند.
- تولید محتوا بر بستر اینترنت: این طور به نظرم میرسه که یکی از عوامل قدرت کمتر سایر شهرها و استانها در عدم شناخت مردم سایر شهرها و حتی مردم خود آن شهرها از شهرشان است. فرض کنید من به عنوان یک اصفهانی الآن دنبال محل خرید یک جنس خاص،مثلاً خودنویس میگردم. یک راهنمای شهری کامل که نقاط مختلف شهر را معرفی کند وجود ندارد. علاوه بر این، راهنمای کامل شهر که فرهنگ شهر، جاذبهها و آداب و رسوم شهر و تاریخ شهر رادر بر داشته باشد به صورت کامل وجود ندارد.
- ارایه اخبار مختص شهر در یک سایت سراسری: قبل از توضیح این مورد باید اشاره کنم که این هم نوعی تولید محتوا بر بستر اینترنت است؛ اما به دلیل اهمیت خاص این مورد لازم بود که جدا بررسی شود. منظور من این است که در یک سایتی مثل خبرآنلاین یا تابناک که مخاطبان خیلی زیادی دارد اخبار سایر شهرها با همان اهمیتی که اخبار تهران مطرح میشد قرار داده شود. در این صورت مخاطبهای سایتهای سراسری اسم سایر شهرها را هم زیاد میبینند و شاید علاقهمند به خواندن اونها شوند. این مسئله میتواند ذهنیت مردم نسبت به ناتوانی سایر شهرها را از بین ببرد.
- افزایش خودباری مردم سایر شهرها: به نظر من این مورد کلیدیترین نکته بین همه موارد است. من با آدمهای زیادی از شهرهای مختلف در دانشگاه مواجه شدم و با خیلیها صحبت کردم. هر چه شهر محل زندگی آنها کوچکتر میشد، به نظر میرسید که حتی دوست ندارند اسم محل زندگیشان را به زبان بیاورند. (لطفاً نگویید خاک بر سرشان! به رفتارهای غیر منطقی خودتان هم نگاه کنید) این مورد زمانی که قصد داشتند به شهرشان سر بزنند بیشتر مشهود بود. مثلاً ما اصفهانیها هیچوقت نمیگفتیم آخر هفته به شهرستان میریم، بلکه می گفتیم آخر هفته میرم اصفهان. اما برای شهرهای کوچکتر این مسئله به شدت توی ذوق میزد. علاوه بر این، این طور گفته میشد که کار در بقیه شهرها کمتر هست و به راحتی کاری که متناسب با تحصیلت باشد پیدا نمیشود.(البته این نکته برای کل ایران صادق است حتی تهران!) من با این نکته چندان مخالفتی ندارم اما باید اشاره کنم که به مردممان یاد ندادیم که در هر موقعیت و محلی فرصت خلق کنند و ارزشآفرینی کنند.
- ارایه اخبار موفقیتهای درونشهری: این مورد عملاً یک راهکار برای بهبود خودباوری مردم شهرهاست، هر چند که برای کل کشور هم نیاز است. در اخبار به ندرت خبر ساخت یک کارخانه یا تأسیس یک شرکت یا افزایش صادرات یک شهر و از این دست اخبار خوشحالکننده دیده میشود. شرکتهای ما هم که چنان مدیریت فشل و قدیمی دارند که هیچ نیازی به اطلاعرسانی موفقیتهایشان نمیبینند. اصلاح این رویه میتواند در خودباوری مردم تأثیر قابلتوجهی داشته باشد.
- کپیبرداری از تهران: یکی از نکاتی که همیشه نقل این طور بحث هاست این است که «تهران فلان چیز رو داره ولی شهر ما نداره». خب مسئله خیلی ساده است: «بیارینش تو شهرتون!» درست است که ممکن هست خیلی از کارها صرفه اقتصادی نداشته باشند اما با تغییر سگمنت بازار هدف میشود تقریباً همهچیز را سودآور کرد. بعد با جا انداختن آن در شهر سرگمت بازار گسترش پیدا خواهد کرد.
خیلی دوست دارم که یک مدل ریاضی از چنین تغییراتی در جامعه بسازم و اجرا کنم تا تأثیر آن را بر جامعه ببینم. این طور که محمدرضا شعبانعلی میگوید این کار با دانش پیچیدگی امکانپذیر است.